ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

آوای خدا

25 ماهگی عشقمممممممممممم

1392/9/29 0:08
نویسنده : سمیرا
484 بازدید
اشتراک گذاری

مدت زیادیه که درست و حسابی ننوشتم. خدا رو شکر کارها رو غلطتک افتاده و من و تو روزهای فرد می ریم مطب. تو خیلی دوست داری مخصوصا خاله هایی رو  که اونجا هستن. خاله مژگان رو هم از همه بیشتر

خلاصه سرکارهم که می رم شما می یای البته شکایتی نیست ها چون خانم صمدیان تاکید کرد شما تا 3 سالگی مهد نری. اتفاقا خیلی خوشحالم تو باهام می یای. فقط می ترسم بهت سخت بگذره. البته بگم اون ساعت مهدی هم باز نیست وگرنه شاید وسوسه می شدم بذارمت مهد

حرف زدنت دیگه کاملا مثل آدم بزرگا شده.

چند روز پیش عمو پرسید خانواده خوبن؟ گفتی: خدا رو شکر چشم

یکبار سر صبح ساعت 5 بود اومدی تو اتاق ما می گی من بیدارم شماها خوابیدین ابرو

پشت تلفن با همه حرف نمی زنی فقط وقتی دلت بخواد گوشی رو می گیری و حف می زنی. گزینه های انتخابی تو هم خاله اللهس . مامان بزگه. مامان جونه . باباس . خاله میناس

تو عکس همه بچه ها عکس رادین رو دوست داری ببینی.

حموم که می ریم دیگه وان رو پر نمی کنیم می گی دوشو باز بکن(با قاطعیت البته)

خودت سرتو می شوری. عاشق صابون های جامدی. باهاش رو دیوار کف می کشی.

تازگی ها به شخصیت کیتی علاقمند شدی و بهش می گی کَتی

بلدی تا 14 رو به راحتی و تا 20 رو دست و پاشکسته بشماری. شمردن یکی از بازی های مورد علاقته

رنگ ها رو تقریبا می شناسی. قهوه ای، قرمز، آبی، سیز، زرد، گل بهی، نارنجی، سفید

یعنی من عاشق اعتماد به نفستم از میون دو تا مثلا میوه بزرگترو انتخاب می کنی.

قلدری می کنی زیاد و ما هم می گیم امر امر شماست سلطانمچشمک

خیلی مهربونی و چقدر دنیای شماها زیباست که به راحتی و در عرض چند ثانیه همه چیز رو از یاد می بری و دوباره دوست می شی. و وقتایی که من مخصوصا بی دلیل دعوات کردم خیلی شرمنده می شمخجالت

برف رو خیلی دوست داری و وقتی می بینی کلیییییی هیجان زده می شی حتی از پشت پنجره

هیچی تو خونه از دستت در اما ننیست مرتب جای همه چیزا رو عوض می کنم و امان از وقتی که می خوام برم بیرون گاهی تا یکساعت مجبور می شم دنبالشون بگردم.

خواب شبت همچنان مسئله اصلی منه. ظهرها رو بهتر شدی اما شب ها هچنان تا صبح چند باری بیداریم و فقط مامان می خوای و ... نمی دونم چی کار کنم البته ندیدن تی وی تاثیر داشته از 8 بار بیداری به 4 بار کاهش پیدا کرده ولی خوب یک تیکه نمیخوابی و حداقل در بهترین شرایط 3 بار رو بیداری.

کلا تی وی رو خاموش کردیم این روزها و به ندرت روشن می شه شاید در 24 ساعت 1 ساعت. خیلی خوبه می بینم کاملا تو خلاقیتت تاثیر داشته.

به توصیه مشاورت شروع زبان انگلیسی رو حداقل تا یکسال آینده شروع نمی کنیم .

اینبار که رفتیم پایش رشد کلی اونجا بودیم و کلی مطالب خوب خوب یاد گرفتیم که البته چون شما بزرگ شدی بیشتر مطالب اختصاصیه خودته که برات تو دفترت ثبت کردم.

مهد رو خیلی دوست داری و وقتی از جلوی مهدکودک رد می شیم می گی اینجا مهدکودکه و دوست داری بری تو

الان یک هفته بیشتره که مریضی. آنفولانزا گرفتی. تقریبا بیچاره شدم. از تب و بیست تا شیاف تا بی میلیت به غذا و سرفه های وحشتناکت که اونقدر ادامه دار شده بود مجبور شدیم آمپول دگزا بزنیم. خدا رو شکر الان بعد 10 روز بهتری ولی فقط بهتری نه خوب. دلم برای شیطونیات تنگ شده. اونقدر ضعیف شدی که نگوووووووو. دوستت دارم عشقم. نمی دونی چی کشیدم تو این 10 روز . من و پدر هم مریض بودیم. تب و لرز و بی حالی. انشاله انشاله هیچ بچه ای نگیره.

راستی این آدرس وبلاگ جدیدمه و تاپیک هایی که توشون پاسخگو هستم.

http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=676874
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

یاسی خاله هیلدا
29 آذر 92 11:34
25 ماهگیت مبارگ عشق من نبینم مریضه عزیزززززم ایشالا زود زود خوب بشی خاله بیا جای خواب هیلدا و ساینا رو عوض کنیم هیلدا انقدررررررر میخوابه 12 شب تا 12 صبح خوووووووووووابه البته به مامانش رفته خاله پس عکسای عشخ من کووووووو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خاله اصلن فهمیدی تو نی نی سایت برات درخواست دوستی دادم چند هفته پیش ؟ خیلی یهویی پیداتون کردم اول از اسم کاریت بعدم از وبلاگتون عشق منو یه عالمه ببوس
سمیرا
پاسخ
ممنون خاله مهربووووووووووووونم. وای نگو یاسی جون چه مریضیه. مواظب هیلدا خیلی باشین. ای جانم. ماشاله به خوابش. ولی من دوست ندارم ساینا تا 12 بخوابه همون شب رو درست بخوابه کافیه. حال و حوصله عکس نبود انشاله پست بعد منکه برات میل دادم همون موقع. معلومه فهمیدم عشقم. چشممممممممممم.
مامان آویسا
30 آذر 92 12:37
عزيزم قربون سلطانمون ان شالله تو هر خونه اي يه سلطان باشه خوشگل خاله با مامان سر كار خوش مي گزره خدارو شكر كارت جوريه كه مي توني عسلي هم با خودت ببري ان شالله خوابش درست مي شه يكيش هم ما تو خونه داريم كه اميدوارم با قطع شيرش درست بشه
سمیرا
پاسخ
شما هم که سلطان به اون شیرینی و خوشگلی دارید ماشاله یه جورایی خوبه یه جورایی بد. می ترسم اذیت بشه. البته ظاهرا که بهش خوش می گذره چون همه رو به کار نقاشی وادار می کنه. انشاله. امیدوارم.
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
30 آذر 92 18:43
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست . شب یلدا مبارک![بوسه][بوسه]
سمیرا
پاسخ
ممنون دوست خوبم. یلدای شما هم مبارک
mamane hili
2 دی 92 1:19
salam narges joon khubin cheghadr naraht shodam vase sainaye golam ishalah ke zoodi khub beshi eshgham dosetoooon daram ye alame
سمیرا
پاسخ
ممنون خاله سمیه مهربون. وای خدایی خیلی بد بود. الان دیگه خیلی بهتره. انشاله شما و هیلدا جون همیشه سالم باشین.
الهه مامان روشا جون
5 دی 92 0:12
الهی بگردم عزیز دلم.من حسابی ذلم واسه دیدن روی ماهت تنگ شده بود که این دفعه دلی از عزا دراوردم. فدات بشم که دیگه مثل آدم بزرگا حرف میزنی. وای خواهر از در امان نبودن وسایل نگو که نمک رو زخم همه مادرا پاشیدی.من به مهدی میگم خودم فلان چیزو از جلو دست روشا برداشتم من نمیدونم کجاست و اون میدونه.باور کن باید از روشا بپرسم . از مریضی هم که هیچ خونه ایه در امان نبوده.ایشالا بهتر شده باشید.که میدونمم الحمدلله بهترید
سمیرا
پاسخ
خدانکنه خاله جون. بله دیگه من بزرگم بلتم نگو به خدا من از خودشم می پرسم می گه گم شده نیست. خدا رو شکر که شما هم بهترید یه عالمه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد