ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

آوای خدا

عکس شانزده ماهگی

1391/12/16 14:09
نویسنده : سمیرا
568 بازدید
اشتراک گذاری

شما هنوز روی تشک کنار اتاق ما می خوابی و برای اینکه سردت نشه زیرت یه پتوی خیلی گرم و سبک انداختم. اینجا خواب ظهره که معمولا بین 12 تا 2 هست.

این انگشتر مال بابایی است که به گفته مادربزرگ مادرش به بابایی داده بوده. البته شما به راحتی از دستت درش می یاری.

اینم یه کیک همینطوری برای 15 ماهگی شما.و اینکه بلاخره جلوی موهاتو صاف کردم.

فدای اون ذوقیدنت مادر

می گم ساینا بخند. همه صورتت می خنده.

خوب چند وقت دیگه میز رو هم فتح می کنی.

در حال ذوقیدن و دویدن تو حیاط

دالی مامان

 

ساینای متفکر

بیرون کشیدن نخ دندون.که اگه حواسم نباشه به ثانیه ای خالیش می کنی.

لوبیا پلو با سبزی خوردن می چسبه. البته بگم تو پاک کردن سبزی کمک هم می کنی فقظ اشکالش اینه که سبزی هایی که شما پاک می کنی برای قرمه سبزی خوبه چون ریز ریز می کنی. عاشق تربی البته فقط گاز می زنی و بعد می دی به من. مدتیه که از صندلی غذا خسته شدی ما هم کوچ کردیم رو زمین البته اوایل اجازه نمی دادی سفره پهن کنم ولی الان با سفره دوست شدی.

 

عاشق بازی با شیشه دارویی هر چی بزرگتر بهتر.

خنده پیروزی برای گرفتن شیشه دارو ببین چطوری بین پاهات قایمش کردی.

 

اثر پنیر خامه ای روی در یخچال توسط عشق هنرمند من ساینا جون

اولین باری که برچسب چسبوندی به در کابینت.12/15

هورا بالاخره مداد شمعی مناسب سنت رو پیدا کردم. با موم زنبور عسله.

اینهم از پازل های جدیدت.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مریم مامان عسل
17 اسفند 91 2:11
عزیزمیییییییییییی ساینای خوشگلم
ماه من!
چقدر شما شیرینی آخه؟؟
نوش جونت لوبیا پلو
شیرین میخندی شیرینننننننننننننننن
مداد شمعی هات مبارک!
نرگس جون از کجا میتونم مثل اینو تهیه کنم؟
آخه عسل تازگیا به مداد و خودکار و خط خطی روی کاغذ خیلی علاقه نشون میده. منم میترسم بدم دستش ببره تو دهنش.

میسی خاله مهربوووووووووووووونم
عاشق لوبیا پلوام شما هم بفرمایید با سبزی می چسبه.
مداد شمعی رو باید پروما داشته باشه مریم جون. خیلی خوبه. ساینا هم با مداد رنگی می کشید ولی هم همه اش تو دهنش بود هم اینکه کمرنگ بود دوست نداشت. اینها رو که تو دهنش تا حالا نکرده. یه عالمه می بوسمتون
مامان ترنم کوچولو
17 اسفند 91 11:47
قرررررررررررررررررررررررربونت برم من عزیز دلم
ترنمم عشق نقاشی با مواد غذاییه اونم رو شیشه میز.عزیز دلم حسابی بزرگ و خانوم شدی ماشالله.همیشه بخندی ملوسک


خدانکنه خاله عززززززززیزم. همشون نقاش های بزرگی می شن. مرسی مهربونم. می بوسمتون یه عالمه.
سارا (مامان درسا)
17 اسفند 91 12:38
ای قربون اون قیافت بشم من که روز به روز بیشتر شبیه مامانت میشی ... مخصوصاً خندت که مثل مامانت میشی ... عاشقتونم ... مبارک پازل و مداد شمعیت دست مامانی و بابایی درد نکنه ...


خدانکنه سارا جونم. واقعا شبیه منه؟؟؟؟ ما هم عاشقتونیم یه عالمه فراووووووووووون. مرسی عزیزم. روی ماهتونو می بوسم.
فرزانه
17 اسفند 91 13:45
مامان نرگس من دلم ساینا میخواد حالا چکار کنم؟؟؟
عزیزمی
خیلی دوسش دارم نمیدونم چرا مهرش بدلم افتاده
نرگس جون عکسهای توی ماشینش خیلی نازشده یه جور معصومیت تو نگاش موج میزنه
ساینا شبیه شماست یا باباییش؟؟؟
ببوسگل دخملی رو واسم هزارتا


الهیییییییی. فرزانه جونم ما هم دلمون می خواد خاله مهربون رو ببینیم. بیا یه قرار بزاریم همدیگرو ببینیم چطوره؟
مرسی عزیزم ما هم شما رو دوست داریم.
خیلی مهربون و دوست داشتنی و البته آرومه شاید برای همینه.
بیشتر مخلوطه ولی به نظر من شبیه باباشه. حالا عکسامون رو می زارم ببینی نظر بدی خواهر.
چشمممممممممم. بوووووووووووووووووووووووس
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
17 اسفند 91 13:47
سلام عشقم.خوبی؟دلم برای دیدن روی ماهت تنگ شده بود عروسک.
ای جان قبون اون انگشتر و صاحب کوچولوشو و مدل خوابیدن فرشته کوچولومون.
نرگس جون من از این چشم زخما دارم به نظرت خوب میشه بدم واسه روشایی انگشترش کنن؟خیلی با مزه است تو انگشت کوچولوی سفیدش.ماشالا به جونت.عزیزمی
صعود موفقیت آمیزت رو به بالای صندلی و صد البته میز ناهارخوری تبریک میگم.
وای یکی نیست بگه نخ دندون و شیشه دارو دست شما کوچولوها چی کار میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟
مبارک باشه مداد شمعی و پازلت.آفرین مامانی

سلام مهربوووووووووووونم. خاله عزیزم.
مسیس . خوب می شه الهه جون خیلی تو انگشتشون خوشگله ولی الان اگه بدم بهش یکراست تو دهنشه. تو گردنی هم خوب می شه. یعنی امن تره.
واقعا یکبار از روی همون صندلی با صورت اومد رو زمین. فکر کن.
نخ دندون رو که عاشقه. دست من می بینه حتما می گیره خودشم دندوناشو نخ می کشه. پاکیزگی دیگه خواهر چه کینم.
مرسیییییییییی عزیزم. می بوسمتون یه عالمه فراوووووووون
یاسی خاله هیلدا
17 اسفند 91 14:24
عااااااااااااااااااااااااااااااشقتم یه عالمه دلم برای تمام عکساتو کارات غش رفت عشقم
قربونت برم من عزززیزم دلم برات یه ذره شده ایشالا بعد از عید یه قرار بذاریم همدیگرو با سارا جون و درسا جونم ببینیم حتما
دیروز هیلدا هم بله بالای میز تی وی صعود کرده ولی من نبودم عکس بندازم
قربون موهات
قربون انگشترت هیلدا یدونه انگشتر کیتی داره
نرگس جون ساینا تو بعضی عکسا شبیه خودت شده خیلی مخصوصا خنده هاش
کلی ببوسش عشقمووو
منم تو این هفته حتما اپ میکنم اخه 2 دو هفتس درگیر امتحان فاینالم بودم نتونستم دیگه بیام



ممنون خاله مهربوووووووووووونم
راستی شبیه منه؟ البته ساینا کلا مخلوطه به نظرم.
حتما عزیزم منم کلی دلم براتون تنگیده.
ای جووووووووووووون هیلدای قهرمان منو عشق من. آفرین.
خیلی امتحان داری خاله ها . انشاله همه رو به خوبی بدی. ما منتظریم. یه عالمه می بوسمتون


فاطمه (مامان آیلین)
19 اسفند 91 0:38
یعنی اون انگشترتو بخورم همراه با اون انگشتای خوشمزه ات واااای اعصابم خورد میشه دستم بهت نمیرسه ساینااااااا با اون خنده هات .خاله جیگرتو بخوره


خدانکنه خاله مهربووووووووونم. منم دقیقا همین حسو نسبت به آیلین جون دارم. خیلی ماشاله شیرینه و ماهه خیللللییییییییی. فدای خاله مهربون. هزار تا بووووووووووووووووووووووس
منا مامان الینا
19 اسفند 91 10:21
ای جانم چقدر بامزه شدن این عکسهاش
من عااااشق اون عکسی که کاپشنش رو گذاشته دهانش وای خدا میخوام بخولمش!عسیسم

راستی خاله جون شما هم مثل الینای من بین دو دندانهای جلوییت فاصله افتاده که عسیس دلم!


مرسی عزیزم. خیلی دوست داره اون کارو. نمی دونم گمونم کاپشن خوشمزه باشه. باید امتحان کنم. بله خاله ای کلی فاصله داره. یه عالمه می بوسمتون
منا مامان الینا
19 اسفند 91 10:22
یه نظر گذاشتم امد عایا؟؟



بله بله اومد خاله ای. بوووووووووووووس
مامان آرشیدا کوچولو
19 اسفند 91 15:13
ممنونم دلبری از راهنمایی های خوبت فدای تو دخمل ناناز وروجک و باهوش خودم هر کار دوست داشتی انجام بده مامان هم که نمیتونه بگه نکن


قربونت ولی هنوز انگار برای از شیر گرفتن دودلی ها. خدانکنه خاله جوووووووووووون. بله دیگه فرزندسالاری مطلقه. بووووووووووووووووووووووووس
مامان آرشیدا کوچولو
21 اسفند 91 12:48
دلبر تصمیمم رو گرفتم دیگه یک دل شدم اما میترسم عیدش رو خراب کنم الان سعی میکنم شیر روزش رو بگیرم بعد از عید برا شب اقدام میکنم


موفق باشی مهربونم. اینطوری بهتره فکر کنم. بووووووووووووووووووووووووووووووس
mamane hilda
22 اسفند 91 20:04
salam be ruye mahe khanume khoshgel delemun hesabi tangideha aman azin khuune ekuni unam hamrah ba in hildaye sheiunnnn be hich kari nmiresim ye vaght fekr nakoni nmiam a miam haruz miam mibinamet vali ya in dust joooonet nmizare vasat payam bezaram ya shanse man nazarat baz nmishe khili asheghe hameye karatam dust dashtanie man booooooooooos vase shoma va mamanie mehrabun



سلام خاله مهربوووووووووووووونم.
می دونم خاله ای ما هممون شیطونیم.
حالا نمیشه اینقدر خونه تکونی نکنید؟ خوب ما فقط شما رو برای خودمون می خوایم دیگه.
ما هم کلی دلمون تنگیده و دوستتون داریم یه عالمه فراوووووووووووووووووووووون. روی ماهتونو می بوسیم.
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
25 اسفند 91 0:02
خواهر من آنلاینم الان.
تلفنمون خراب شده کلا بوق نداریم.
اینم از اثرات خوئنه تکونیه دیگه.
البته خونه خواهر شوهرم اینا مهمون بودیم.ولی کلا ایراد از تلفنه


قربونت من همون موقع رفتم بخوابم. دیدم نمی ره رو پیغامگیرها. گفتم حتما من اشتباه می گیرم. همیشه به شادی و گردش . می بوسمتون یه عالمه
فرشته ام "امیرحسین"
25 اسفند 91 23:55
16 ماهگیت مبارک عزیزم قربون اون خندهات خوشگل ناز و خوش تیپم امیدوارم گل خنده همیشه روی لبت باشه نازنینم


میسی خاله مریم. خدانکنه. دوستتون دارم یه عالمه زیاد. بووووووووووووووووووووس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد