عکس شانزده ماهگی
شما هنوز روی تشک کنار اتاق ما می خوابی و برای اینکه سردت نشه زیرت یه پتوی خیلی گرم و سبک انداختم. اینجا خواب ظهره که معمولا بین 12 تا 2 هست.
این انگشتر مال بابایی است که به گفته مادربزرگ مادرش به بابایی داده بوده. البته شما به راحتی از دستت درش می یاری.
اینم یه کیک همینطوری برای 15 ماهگی شما.و اینکه بلاخره جلوی موهاتو صاف کردم.
فدای اون ذوقیدنت مادر
می گم ساینا بخند. همه صورتت می خنده.
خوب چند وقت دیگه میز رو هم فتح می کنی.
در حال ذوقیدن و دویدن تو حیاط
دالی مامان
ساینای متفکر
بیرون کشیدن نخ دندون.که اگه حواسم نباشه به ثانیه ای خالیش می کنی.
لوبیا پلو با سبزی خوردن می چسبه. البته بگم تو پاک کردن سبزی کمک هم می کنی فقظ اشکالش اینه که سبزی هایی که شما پاک می کنی برای قرمه سبزی خوبه چون ریز ریز می کنی. عاشق تربی البته فقط گاز می زنی و بعد می دی به من. مدتیه که از صندلی غذا خسته شدی ما هم کوچ کردیم رو زمین البته اوایل اجازه نمی دادی سفره پهن کنم ولی الان با سفره دوست شدی.
عاشق بازی با شیشه دارویی هر چی بزرگتر بهتر.
خنده پیروزی برای گرفتن شیشه دارو ببین چطوری بین پاهات قایمش کردی.
اثر پنیر خامه ای روی در یخچال توسط عشق هنرمند من ساینا جون
اولین باری که برچسب چسبوندی به در کابینت.12/15
هورا بالاخره مداد شمعی مناسب سنت رو پیدا کردم. با موم زنبور عسله.
اینهم از پازل های جدیدت.