عکس 36-38 ماهگی
هنرنمایی با رنگ انگشتی
مامان من جست می گیرم تو عکس بگیر
در حال خوردن ته دیگ و دیدن کارتون
نسخه نویسی
37 ماهگی
خواب بعد حمام
موبایل بازی
تفریح در خانه
سال نو میلادی مبارک. شب سال نو پیش خاله سارا بودیم
آماده شدی بریم کلاس موسیقی
پایین پله ها. می گم بزار عکس بگیرم. می گی : چی؟ چی گفتی؟ (یعنی من نشنیدم)
پیشی بازی
طراحی و اجرا: پدر مهربان
شب یلدا خونه عزیز و اقاجون
شمال- خونه مامان خاله فاطمه با تاج عروسی خاله فاطمه
شهربازی رشت- مثلا ترس از دایناسور
خونه خاله سارا. هر دو حاضر شدید همینطوری ژست بگیرید و عکس بندازید
تولد هیلدا جون تو مهدش که ساینا نیم ساعت اول رو کلا خواب بود
مشغول کیک خوری و تبادل نظر
کلاس ارف شما از یکشنبه 21 دی شروع شده. کلاس آواز هم ادامه داره و ترم سوم شروع شده.
29 دی رفتیم تولد هیلدا جون. تولدت مبارک عزیزم.
چند روزی هم رفتیم شمال پیش خاله فاطمه و عمو امین . خیلی خوش گذشت. شما عاشق فاطمه و خونش شده بودی. کلا اونجا رو دوست داشتی. البته نشد که بریم دریا. چون هوا سرد بود. منم جمعه اش سمینار داشتم مجبور شدیم زودی برگزدیم.