ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

آوای خدا

روزشمار زندگی ماه پانزدهم

1391/12/7 20:46
نویسنده : سمیرا
439 بازدید
اشتراک گذاری
  • 30 بهمن برای اولین بار از پله های سرسره پارک رفتی بالا.البته با کمک مامان. برای موبایل پیامک می یاد می گی (بوو) یعنی یه خبری هست بدو جواب بده. هیچ خبری نیست مادر همه تبلیغاتیه.
  • 31 بهمن با دستمال کاغذی دهنتو پاک می کنی.
  • 3 بهمن دو تا دندونهای بالایی با هم نیش زدن
  • 4 بهمن رفتیم تولد درسا جون
  • 5 بهمن می گی (نیس) یعنی نیست.
  • 8 بهمن اسکن هسته ای مهر برای کلیه خدا نصیب نکنه. رفتیم پیش عمو سعید.
  • 10 بهمن اولین کفشهای عشقم رو خریدیم. اولین بار رفتیم پاساژ فاطمی
  • 12 بهمن سبد خرید رو هل می دی آخه قد شماست؟
  • 13 بهمن بالاخره خاله الهه جون اومد خونمون. خیلی خوش گذشت.
  • 14 بهمن پیشی ها صدا می کنن می گی (مَ مَ) و با انگشت نشون می دی.
  • 16 بهمن بهت می گم ساینا جون بشورمت می دویی دم در دستشویی می ایستی تا بیام. اولین سالگرد بابا سیروس بود چقدر جاش خالیه.
  • 17 بهمن می گم بخند می خندی خیلی بامزه. امروز رسما گفتی (به به )
  • 18 بهمن یاد گرفتی کشوهای کمدت رو باز کنی و لباسها رو دونه دونه باز کنی و بعد بریزی وسط اتاق. نمی زاری ظرفها رو بشورم می یای جلوم هلم می دی کنار. کلاغه چی می گه (قا قا) بگو ساینا (نا نا)
  • 19 بهمن مراسم ختم رسمی بابا سیروس برای اولین بار کباب کوبیده خوردی
  • 21 بهمن ساینا بگو مال منه ( ماهه منِ) مخففشم (منه)
  • 23 بهمن ماشین لباسشویی رو کشف کردی. شعله های گاز رو کم و زیاد می کنی. برای اولین بار دستت با چاقو برید.
  • 24 بهمن چند روزی می شه که بدون اینکه دستتو بگیری به زمین می ایستی.برای اولین بار آبنبات چوبی خوردی. یاد گرفتی در کابینت رو باز کنی. غذاتو فوت می کنی. هر کار جدید یا به نظر خودت جالبی می کنی برای خودت دست می زنی و می گی شما هم دست بزنید.
  • 25 بهمن چای سبز خوردی
  • 26 بهمن یاد گرفتی عقب عقب می ری
  • 28 بهمن چکاپ 15 ماهگی قد 78 وزن 9600 دورسر 46.5
  • 29 بهمن 15 ماهگی مبارک عشقم

یه چند تا عکس از قدیم و چیزهایی که باید برات توضیح می زاشتم.

 

اولین سوغاتی. عید 90. مامان بزرگی از قشم آورد. خیلی دوستش داری. کلا عاشق اسباب بازی های صداداری.

اولین سوغاتی بابایی از کیش. مرداد 91

اولین مسواک که خیلی دوستش داری.

اولین کفش بیرون. برای پارک گرفتیم

اولین ماشین که تازه یاد گرفتی باهاش چطوری بازی کنی.

کادوی خاله الهه و روشای نازنیم برای جشن دندون و قدم شما

اولین کفش رسمی سلیقه بابایی

 

پی نوشت: بهمن ماه برام یکی از بدترین ماههای امسال بود. بدترین ماهی که داشتم با کلی خاطرات و اتفاقهای بد که همگی پشت هم رخ داد. هنوز برای بعضیهاشون تو شوکم. انشاله که خیری توشه.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
7 اسفند 91 23:21
ای جونممممممممم قبون خودت و پیشرفتهات.
آفرین که بالا رفتن از پله های سرسره رو یاد گرفتی.ولی مامانش خبر نداری که رسما تو پارک کارت دراومده و همش باید مواظبش باشی زبونم لال پاش درنره بیفته.
فدای حرف زدنتتتتتتتتت حالا من بایبد بگم ساینا جونی آشششششششششششششششقتم.
بلا دوره چرا دستت اوفففففففففففففففف شده؟؟؟؟؟؟؟؟ناراحت شدم
چه اسباب بازیهای خوشگلی.دست همگی درد نکنه.
وای نرگس جون دیگه چه قابل بوده که تو سایت بذاریش.ایشالا به خوشی بپوشه.مبارکت باشه خاله جونییییی.
دست بابایی هم درد نکنه چه بامزه است.آفرین بابایی که رنگ سفید رو پسندیدین به همه لباسی میاد تو پای بچه ها هم خیلی خوشگله.



خدانکنه خاله ای مهربووووووووونم
وای نگو اصلا دوست ندارم از کنار زمین بازی رد بشم. البته تاپ رو بیشتر دوست داره. اما اگه یه نی نی دیگه ببینه که از پله بالا می ره ماجرا داریم.
ای جونم بیشتر کلمه ها رو در حد یک یا دوبار می گه مامانش دلخوش بشه.
وای نگو مشغول پرتقال خوری بودیم. من چاقو رو می زارم زیر پام. اونقدر دستشو کرد زیر پام تا بالاخره دستش برید.
مرسی عزیزم. این حرفها چیه. البته کفشاش کرمه. سلیقه پدرونس وگرنه من مشکی دوشت داشتم.
یه عالمه می بوسمتون
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
7 اسفند 91 23:22
ای وای یادم رفت ایشالا بقیه اهها و سال جدید خاطرات خوش و زیبایی برات همراه داشته باشن.خیلی نگرانت شدم.


ممنون عزیزم. انشاله. الان دو سالی هست بهمن ماه می شه پر از اتفاقهای بد. یه عالمه بووووووووووووووووووس
مامان آویسا
8 اسفند 91 12:48
پانزده ماهگیت مبارک خاله جون
همه اولین هات هم مبارکت باشه ان شالله با شادی استفاده کنی
مامانی ان شالله همه چی خیره


ممنون خاله ای مهربونم.
انشاله ما به خیرش فکر می کنیم . بووووووووووووووس
یاسی خاله هیلدا
8 اسفند 91 20:18
قررررررررررربونت بشم عزیزم دلم برات یه ذره شده عشقم
وای خاله پس ساینا کو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من ساینا رو میخوام خب
خاله بهمن برای سمیه هم خیلی بد بود بهش میگم 13 ماهگی هیلدا خوب نبود خوب شد 13 ماهگیش به در شد
قربون همه هدیه هات
قربون حرف زدنت
نا نا جووووونم
دستت چرا اوف شده پرنسسم
این سمیه ادم نمیشه مثل شما بنویسه الان من کارای ساینا رو میخونم میبینم هیبدا هم این کارا رو میکنه میام براش بنویسم همه چی میپره از سرم

خاله یه عالمه دلم براتون تنگ شده هم شما هم ساینا جونمو یه عالمه میبوووووووووووووووووسم

خدانکه خاله ای مهربووووووووووون
عزیزم ما هم دلمون یه ذره شده. گفتیم امتحاها تموم شه هیلدا رو بیشتر می بینیم. نیستی ها.
بهمن کلا ماه بدی بوده مثل اینکه.
نگو ترو خدا وقت نمی کنه. منم گاهی از تو وب های دیگه می بینم به کارای ساینا اضافه می کنم.
ما هم یه عالمه می بوسیمتون. ویژه مخصوص خاله یاسی. بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
فرشته ام "امیرحسین"
8 اسفند 91 22:14
به به به این دختر قند عسل چه وسایل خوشگلی داره مبارک باشه نرگس جون بهمن که تموم شد با اتفاقاتش اسفند و سال جدید خوبی داشته باشی عزیزم


ممنون مریم جون. کلا انرژی مثبت داری خواهر. ممنون از کامنت خوبت.کلی حالم خوب شد. ببوس عشقمو. بوووووووووووووووووس
مامان آرشیدا کوچولو
9 اسفند 91 13:16
جیگمل منه این قند عسل نرگس جون دیدی اعتماد به نفس شون موقعی که از پله سرسره بالا میرند رو وای چه کفش راحتی مناسبی منم میخوام شگد هم خوشگل اند مبالک دندون های تازه و تیزت . حیف شد دیگه شیر نمیخوری که جی جی مامان رو با دندون هات یکم نوازش بدی ها پیشی ها به فدات بشند خاله نرگس جون حالا دیگه هر جا توی کوچه و خیابون میری باید دقت کنی زیر ماشین کنار زباله پیشی ببینی دلبری به ساینا بگو رفتید د د هم نگذاره ظرف بشوری عید رو راحتی با این کار ساینا دشتت اوف اوف شد ... آخه نبینم خاله اوف بشی و در آخر امیدوارم این ماه تون خوب باشه و از بلاها به دور دوست خوبم


قربون خاله مهربونم بشم من.
اعتماد به نفس رو که نگو. همچین تند تند می ره انگاری من نیستم. منو می کشونه با خودش.
کفشاشم قابل آرشیدا عشقمو نداره.
نگو اونقدره گازم گرفته که نگو سفت ها . هنوزم اصرار کنم بخوره گاز می گیره.
واقعا. کاش هیشه نزاره ظرف بشورم.
اوف شدنش تقصیر فوضلیشه خاله جون.
ممنون عزیزم. امیدوارم. می بوسمتون یه عالمه فراوووون
مامان آرشیدا کوچولو
9 اسفند 91 13:20
یادم رفت برا عکس ها نظر بگذارم واااااااااااااااااااای چه کفش مجلسی های خوشملی شگد عروسکی اند دست خاله الهه خوش سلیقه هم درد نکنه دیگه وای شه ماشین خوشرنگی ما هم میخوایم مسباکت هم خیلی خوشرنگه ها و همچنین لباس ها و غلاغ نازنینت


ممنون عزیزم. مهربونم. بووووووووووووووووووووووس
سارا (مامان درسا)
9 اسفند 91 14:23
الهی خاله به قربون شما بره
ماشالا به این همه پیشرفت دخملی نازم
هزار ماشالا عزیزکم
مبارک کفشهای قشنگت ...
من که هنوز واسه درسایی کفش نخریدم هههههههه
ببوس نازنینمو
چرا این ماه بد بود خواهر ... من فضولم میدونی که .....


خدانکنه خاله جوووووووووونم
میسی
الهی ما هم تازه خریدیم. چشم شما هم درسا جونمو ببوس. دلم براش یه ذره شده.
ای خواهر فضول چیه . می بوسمت یه عالمه
مادر آیاتای
10 اسفند 91 13:48
همشون مبارکن نرگس جون. چقدر خوب روشمار براش مینویسی. کفش سلیقه بابایی هم خوشگله ساینا گلی مبارکت باشه. و بقیه لباسها.. همه چیز خوب. اون شعله های گازو گفتی رفتم تو فکر! مگه قدش میرسه؟ توروخدا مواظب باش.کاردم همینطور. میبوسمتون. راستی نرگس جون توضیحاتی نگرفتما.


ممنون عزیزم. بله خواهر قدش می رسه. چشممممم. روی ماهتونو می بوسم.
فرزانه
12 اسفند 91 12:04
سلام به خواهر گلم و دخملی ناناز
خاله ای چقدر شما بزرگ شدی
تو این چند وقتی که من نبودم نی نی ها چه پیشرفتی داشتن
ماشالله چشم نخورن
به به به به بالاخره خاله الهه و روشا جونی هم تشریف اوردن
جای من بین نی نی ها خالی
دلم واسه ساینا جونی کلی تنگ شده بود
عزیزم نرگس جون یعنی اول بغلش کن دخمل گلتو بعد حسابی فشارش بده و یه بوس شکلاتی محکم (ایلیا به بوس محکم میگه: بوس شکلاتی) از لپاش واسم بگیر



سلام عزیزم. بله دیگه نی نی ها تند تند پیشرفت می کنن. ما هم دلمون کلی تنگیده بود خواهر. چشمممممممممممممممممممممم. چه اصطلاح جالبی بوس شکلاتی.
فاطمه مامان آیلین
15 اسفند 91 23:55
سلام پرنسس کوچولو چند وقت بود سر نزده بودم ماشالا چقد بزرگ شدی خاله و البته شیطون مثل دوستت پانزده ماهگیت هم مبارک خاله جون راستی کفش سفیدات هم خیلی خوشگلن لباسات اصلا همه چیزت خوشگلن میدونی چرا ؟ چون قراره یه پرنسس کوچولوی خوشگل ازشون استفاده کنه...قربون برم الهی که اینقد بامزه ای تو


سلام خاله مهربوووووووووووونم. میسی خاله ای.
قربون دوست خوشگلم برم من. بووووووووووووووووووووووس
مائده(ني ني بوس)
16 اسفند 91 9:30
به به خوشبحال ساينا خانم


بووووووووووووووووووووس
نگین مامان رادین
16 اسفند 91 14:01
ای جونم که این همه زرنگ و این همه پیشرفت کردی ، کفشهات هم خیلی خوشگله البته همه ی وسایلهات مث خودت خوشگلند به سلامتی ازشون استفاده بکنی


میسی خاله نگین. بله دیگه نی نی ها تند تند در حال پیشرفتن. می بوسمتون یه عالمه
مریم مامان عسل
17 اسفند 91 2:17
عزیزم چرا ماه بدی داشتی؟؟ انشالله خیره.
قربون تک تک این عکسا!
کفشا و لباسا و اسباب بازیها. همشون ناز بودن عاشقشون شدم.


انشاله که خیره. نمی دونم. شاید به خاطر مریضی ساینا بود.
خدانکنه مریم جونم. مرسی عزیزم. بوووووووووووووووووس
مامان الینا
21 فروردین 92 0:35
سلیقه ی بابایی حرف نداره ،کفشاش خیلی قشنگه ،مبارکت باشه عزیز دلم


ممنون مهربونم. میسی خاله ای. بووووووووووووووس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد