روایت تصویری نیمه اول شهریور
دخترم، عشقم، نفسم، تمام زندگی من روزت مبارک 31 مرداد پارک بادی بوستان کمی قبل از اومدن خاله سارا دوباره دستت کشیده شد. دفعه قبلی یکی دو ماه پیش بود. گریه و غر زدن و همه اش می گفتی دست درد . فکر کردم مثل اون دفعه زود خوب بشی اما اینطور نشد. حتی کتاب رو هم گرفته بودی روی دستت. درسا شوماخر عشقم عاشق ماشین و فرمونه. اینجا هم پرنسس هیلدا اومدن با اون کلاه خوشگلش که خیلی هم بهش می یاد. تو همه عکسا معلومه اخم کردی چون دستت خیلی درد می کرد. ماجرا این شد که شب رفتیم بیمارستان فاطمه زهرا تو یوسف آباد که گفتن ما اینجا کاری نمی کنیم یا ببرین شفا یا اختر که خلاصه با اونهمه ترافیک شما رو بردیم بیمارس...
نویسنده :
سمیرا
0:43