برنامه این روزهای ما
همه زندگیم تویی. تا وقتی بیداری با همیم وقتی هم که می خوابی بازم نوشتن خاطرات و روزانه های توست.
این روزها خدا رو شکر غذا خوردنت بهتر شده. معتقدم باید با هر چی تو خونه پیدا می شه یه غذای خوب و کامل برات درست کنم. این شد که دوباره پای سوپ اومد وسط و الان روزی یک تا دو بار قبل ناهار یا شامت سوپ می خوری. البته سوپ ها رو خیلی ساده درست می کنم.
1- مرغ یا گوشت یا آب اونها گاهی هم پنیر یا شیر و حتی ماهی
2- غلات مثل برنج یا رشته یا جو یا آرد یا سیب زمینی و گاهی هم نان
3- حبوبات که البته بیشتر عدس و ماش و گاهی لوبیا
4- سبزی مثل جعفری یا گشنیز یا بروکلی یا هویج و .. یا مخلوطی از چند نوع
5- گاهی از مغزها مثل بادوم و گردو. کره یا روغن معمولی و در آخر هم روغن زیتون می ریزم
البته از همه استفاده نمی کنم هر بار یکنوع سبزی یکنوع حبوبات و غلات که سوپت ساده و سبک باشه و از اونجاییکه کره و روغن زیتون نباید زیاد بجوشه سوپ رو که خاموش کردم بهش اضافه می کنم. معمولا یکی دو ساعت قبل از غذای اصلی.
دنت رو فعلا خیلی کم کردم هم ازش دلزده شده بودی و هم اینکه زیاد دوست ندارم آماده چیزی بهت بدم.
صبحانه هم کلییییییییی تنوع داره کلا در هفته تکراری نداریم. تخم مرغ نیمرو دو تا سه روز در هفته البته گاهی با پنیر ، گاهی با گوجه یا خرما و گاهی هم خالی
بقیه هفته هم پنیر و کره، کره و عسل، پنیر و گردو، کره کنجد، کره بادوم زمینی، کره پسته و خلاصه هر چیزی رو که نمی خوری می یاریم تو صبحانه.
گوشت های بسته بندیتم کلا جدا کردم تا تنوعش بیشتر بشه و کلا معطل غذای ما نباشی. همه نوع گوشتی برات می گیرم. بلدرچین. بوقلمون که البته گردن و بعد رانش عالیه. گوسفند گاهی کم گوساله و البته مرغ و ماهی که خیلی دوست داری. گوشت ها به غیر از مرغ و ماهی معمولا چرخ می شه به صورتی توپی قلقلی می شه می زارم کاملا یخ بزنه و بعد همه تو یه ظرف که هر بار خواستم دو سه تا دونه از توپ ها رو با برنج می خوری.
برنج هم جدا برات می پزم چون شما نرم و آبدار دوست داری اصلا برنج خشک نمی خوری مخصوصا که دون هم باشه. معمولا بهش سبزی می زنم چون عااااااااشق سبزی پلویی. گاهی هویج، گاهی تره فرنگی و خلاصه هر چی که بشه.
ماکارونی رو هم 1/2 غنی شده می گیرم که البته شما با گوشت نمی خوری. با پنیر گودا یا معمولی یا خامه بهت می دم. آبکش شده و اگه دم کنم زیاد دوست نداری.
متاسفانه به حبوبات حساسیت داری. به شدت نفخ می کنی. بنابراین عدس پلو و لوبیا پلو تا میزان زیادی کم شده یا اگه بهت بدم خیلی کم حبوبات داره.
دیگه بهت شکلات نمی دم. مگر اینکه کسی غیر از من و بابایی بهت شکلات بده.
و اینکه این روزها خیلی خیلی شیرین و خوش زبون شدی. کلی کلمه می گی همه رو بامزه.
بیااا
پاشو
بشین
آله
دُتُر
سواری
مایی
پیشی تازگی ها می گه میو میو
پیشی
هاپو
ماما دو = مامان جون
دسته
قط = تلفن رو قطع کن (حالا خوبه من با تلفن زیاد حرف نمی زنم)
بده
عباسی
بیست و دو
تخ = تخت
بس = بسته
حمو = حموم
توپولی
دوسر = لوستر
موتو = موتور
ماشی = ماشین
دندوم = دندون
آینه
هلام = سلام
حوله
پله
میز
پتو
لول = گل
قص = قرص
آتا= آرتا
لپ
عالی
بیس = بیست
کا= کار
خوابت دوباره بهم ریخته و اصلا شب رو خوب نمی خوابی. نمی دونم چی شده؟؟؟؟
کتاب هنوز سرجاشه به شدت. امیدوارم همیشه اینقدر کتاب خون باشی. البته تازگی ها به کلیله و دمنه هم علاقه پیدا کردی.
توپ بازی هم کار هر روزمونه. پارک، حیاط بازی با توپ، لگو رو کمی علاقمند شدی. نقاشی، ولی بازم حوصلت سر می ره نمی دونم چیکار کنم.
پارک که می ریم عاشق پیرمردهای تنهایی که روی صندلی نشستن یا پسرهای جوون که اونها هم کلی با تو گرم می گیرن، آخه مادر پس بچه ها چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و اینهم یکروز دنبال بازی ما تو خونه
و همون روز اولین باری که تل زدی