ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

آوای خدا

اردیبهشت و خرداد93-31 ماهگی- تولد رادین جون

1393/4/1 8:50
نویسنده : سمیرا
1,726 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه 31 ماهگیت مبارک عشقمممممممممممممممم. مادربزرگ به همین مناسبت برات یک کیک گرفت و شمع و کلاه و یه عالمه شادی کردیم و شمع فوت کردی ولی عکساش تو گوشیمه بعدا برات می زارم

این خورشید خانم که تو دست شماست به درکمدتون چسبیده. هر شب تقریبا از اون بالا می یاد پایین تو دستات می شینه تا شما خوابت ببره. گاهی هم با هم می ریم گردش خورشید زندگیم

اردیبهشت 93 - طالقان

این عکس رو خودت از پدر گرفتی. خیلی خوب گرفتی

حالا جالبیش اینه که گاهی شب ها می خوای بخوابی می گی شعر طالقان رو بخونید و من و پدر شروع می کنیم که رفتیم طالقان و چه اتفاقهایی افتاد و ...

یکروز که ماست می خوردی و اثر هنری خلق کردی روی فرش

می گفتم ساینا چرا اینکارو می کنی

می گفتی : حقمه

و درضمن پاتو نگاه کن چطوری ماژیکی کردی

یکروز خونه خاله سارا

گل سر خاله سارا رو زدی

و کفش های عروسک درسا جون رو پوشیدی

درسا جونم

از صبح می خواست بریم بیرون. اونهم با دامن. آماده بود که بریم. ولی از ترس طوفان خانه نشین شدیم

تمیزکاری های ساینا

یک سطل با آب و کف می گیری و یک دستمال خشک و ابر و فرش و صندلی و ... تمیز میکنی

پرو لباس

دامنی که برات دوختم

ساینا جون آماده شده بره تولد رادین جون

نیلا و ساینا

و دوستی ...

و ادامه دوستی ...

سام

آوانوش

رادین جون

کیک تولد با تم ساحل

تولدت مبارک رادین جون

ما که خیلی بهمون خوش گذشت

انشاله همیشه سالم و سلامت و یه عالمه شاد باشی

از خدا برات بهترین ها رو می خوام عزیزم

ساینا جونم شما تو این مدت خیلی قلدر شدی. اینو جدی می گم گرچه پدر مخالف این کلمه هست اما به معنای واقعی می تونی گلیمت رو از آب ییرون بکشی. کلا من خیلی نگران بودم که نمی تونستی حق خودتو بگیری اما الان خیلی وارد شدی و ما هم به توصیه های مشاورت به اندازه معقول و منطقی بهت میدون می دیم و نتایج فوق العاده بوده. وقتی پارک می ریم و می گیم الان نوبت نی نی است و بعد اون شما می ری اگه یکی این وسطه اشتباها، خدایی نکرده بیاد و سوار تاپ بشه اونهم وقتی نوبت شما بوده بیچارش می کنی و خیلی قاطعانه و محکم می گی نوبت منه و کلا پدر و مادر کودک رو شرمنده می کنی از اینکه نوبت تو رو گرفتن

خیلی حس رهبری داری و این خیلی الان بارزه در شما. امروز عصر رفته بودیم پایین تو پارکینگ بچه ها رو دیدی و بدون توجه به اینکه از همه کوچیکتری شروع کردی به توپ بازی باهاشون و منم منعت نکردم. در کمتر از یکربع بچه ها دنبال شما شده بودند. خیلی برام جالب بود.

بسیار مهربون و فهمیده شدی خیلی زیاد و قشنگ می دونی کی و کجا باید از دل آدم در بیاری. کاملا می دونی کجا اشتباه کردی و برای کار اشتباهت معذرت خواهی می کنی. و البته اگه کار من یا پدر اشتباه بوده باشه ازمون می خوای که معذرت خواهی کنیم از شما

خیلی خیلی خیلی شیطون و پر انرژی شدی ماشاله. یعنی دیگه به اندازه قدیم آروم نیستی. یعنی رسما در مقابل انرژی شما الان کم می یاریم.

پسندها (3)

نظرات (3)

یاسی خاله هیلدا
4 تیر 93 19:56
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خاله نرگس جونم من برگشتم خوبین خوشین ؟عشقم خوبه ؟ دلم براتون خیلی تنگ شده خیلی خیلی خیلی انقدر همه چی چی قروقاطی بود حس نوشتن وبلاگ نبود منم نبودم الان کلی با عکسا سورپرایز شدم خدایا استپ بزن این بچها چرا انقدر زود بزرگ میشن من که طاقت ندارم درسا ببین چه بزرگ شده چه خانوم شده دلم براتون هوووووووووووووووارتا تنگ شده میبوسمتون هم شما هم عشقمو این اسمایلی ها چه عوض شدن من نبودم )))))) من دیگه بلد نیستم بوس زیاد بفرستم ))))))))) به همین :-******************راضیم :-D
سمیرا
پاسخ
سلام یاسی جون. چه عجب. کوجایی شما انوقت ما خوبیم عزیزم. عشقتون هم خوبه. عشق من چطوره؟ دلم براش یه ذره شده. راستی بزرگ شدن به چشم من زیاد نمی یاد. فقط وقتی قد و وزنش رو می گیرم می فهمم تغییر کرده اکشال نداره من به جاش یه عالمه ماچ فرستادم براتون.
فاطمه
9 تیر 93 11:49
عزیزم هزار ماشالا چقد بزرگ شدی کلی تغییر کردی... هزار ماشالا
سمیرا
پاسخ
میسی خاله جونی
مامان آویسا
19 تیر 93 8:25
ماشالله دخترمون چه خانوم شده ماشالله قربون قلدريش كاش دخترك ما هم يه كم قلدر بشه ماشالله مامان هنرمند چه دامن خوشگلي
سمیرا
پاسخ
قلبونت خاله جونی. ماشاله آویسا جونمم ماه شده. نترس به همین زودی ها یک قلدری بشه. اصلا من عاشق همین قلدریشونم ممنون می بوسیمتون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد