ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

آوای خدا

آگرو 2013- بیستمین نمایشگاه صنایع غذایی

  قربون اون چشمای معصومت بشم من طبق روال هل دادن کالسکه دست هر بچه ای بادکنک می دیدی می گفتی باغ (بادکنک) و گریه. اینجا رفتین از غرفه برنج طبیعت بادکنک بگیرین. غرفه نوشیدنی سان استار که خیلی خوشگل بود. ساینا در بیستمین نمایشگاه آگرو 92 ساینا در نوزدهمین نمایشگاه آگرو- 91 روی همون صندلی توی همون غرفه کلا خیلی خوب بود. البته شما به خاطر دندونات اذیت شدی چون ماشاله همه با هم داره در می یاد. برای عکس زیاد همکاری نمی کردی. همین چند تا هم برای یادگاری بود. فقط وقتهایی که می دویدی بهت خوش می گذشت اونهم تو فضای باز که هواش عالی بود. آخه وقتی باد می خوره به صورتت خیلی خوشت می یاد. یک چیز ...
13 خرداد 1392

این روزها- اولین نمایشگاه کتاب

این روزها خیلی خوبه. همه چیز روتین شده خدا رو شکر. خوابت. خوراکت و از همه مهمتر اینکه دستشویی داشته باشی قبلش خبر می دی. البته هنوز پروسه پوشک گیری شروع نشده گذاشتم بعد از مشاوره 18 ماهگی تا خدایی ناکرده کار اشتباهی نکنم یا وسطاش دلسرد نشم. خیللللللللیییییییییییی کتاب می خونیم. یعنی می تونم بگم بهترین تفریحمون کتابه. یعنی خیلی ها. باور نمی کردم روزی شاید 10 - 15 بار برات کتاب بخونم. تقریبا بعد از هر بازی کتاب برقراره اونهم (می می نی) و از بعد نمایشگاه (کلیله و دمنه ) هم بهش اضافه شده. هر نوع شعری رو دوست داری. بعد از کتاب پازل ها رو دوست داری. الان دیگه می تونی جورچینی رو که برات تو 9 ماهگی خریدم کاملا بچینی. همه رو درست. همه حیوانات و م...
22 ارديبهشت 1392

یه قرار وبلاگی

92/2/2 خونه سمیه جون و هیلدا جون ساینا جون و روشا جون قبل از آماده شدن برای مهمونی ساینا جونم آماده شده بره مهمونی. البته یه عالمه خوابش می یاد. یعمی من عاشقتونم. قربون نگاهت برم هیلدا جونم روشا جونم آبنباتش خوشمزه س. قربون چشمات برم من فداتون. یعنی اونقدر با هم مهربون بودید که نگو اصلا با هم کاری نداشتید و برای خودتون سرگرم بودین درسا جونمم بود که متاسفانه من اصلا حواسم نبود و عکسی از عشق خوشگلم ندارم. بعد مدت ها کلی خندیدیم کلی بهمون خوش گذشت . من که برگشته بودم به دوران دانشجویی آخه یه 12 سالی می گذره. بچه های همه دوستام مدرسه می رن الان و همسن ساینا نیستن. مهمتر از همه این بود که شما ...
4 ارديبهشت 1392

خونه تکونی به سبک عشقم

  عاشق جارو برقی هستی. منم لوله فلزیش رو در می یارم و شما جارو می کنی. گاهی یکساعتی جارو روشنه. من شکلات ها رو ریختم تو ظرف و شما از کیسه شکلات کلاه درست کردی. خودت گذاشتی سرت و اونقدر ذوق کردی. آیینه رو گذاشتم زمین تمیز کنم. نمی دونی چی کار کردی. البته منم آیینه رو آب پاشی کردم تا حسابی بهت خوش بگذره.   داری آب می پاشی به خودت و ذوق می کنی.   گفتم ساینا رو بوس کن، خودتو بوس کردی در حال صعود از پله های نردبان برای کمک به تمیز کردن لوسترها می گی برام دست بزنین.   بابایی هنوز یه پله دیگه مونده زوده داری تشویقم می کنی. واینهم روز 2...
10 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد