ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

آوای خدا

یه قرار وبلاگی

1392/2/4 10:05
نویسنده : سمیرا
598 بازدید
اشتراک گذاری

92/2/2

خونه سمیه جون و هیلدا جون

ساینا جون و روشا جون قبل از آماده شدن برای مهمونی

ساینا جونم آماده شده بره مهمونی. البته یه عالمه خوابش می یاد.

یعمی من عاشقتونم. قربون نگاهت برم هیلدا جونم

روشا جونم آبنباتش خوشمزه س. قربون چشمات برم من

فداتون. یعنی اونقدر با هم مهربون بودید که نگو

اصلا با هم کاری نداشتید و برای خودتون سرگرم بودین

درسا جونمم بود که متاسفانه من اصلا حواسم نبود و عکسی از عشق خوشگلم ندارم.

بعد مدت ها کلی خندیدیم کلی بهمون خوش گذشت . من که برگشته بودم به دوران دانشجویی

آخه یه 12 سالی می گذره. بچه های همه دوستام مدرسه می رن الان و همسن ساینا نیستن.

مهمتر از همه این بود که شما نی نی ها اصلا اذیتمون نکردید. خیلی خوب بودین.

ممنون سمیه جون. ممنون یاسی جون

به من خیلی خوش گذشت.

همیشه شاد باشید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

سارا (مامان درسا)
4 اردیبهشت 92 15:34
ای جونم ... دیدی خواهر تو زرنگ تری خواهر ... من دیرتر آپ کردم
عجیبه که تو از درسای من عکس نداری ... پس بیا عسکهای منو ببین ... کلی ازشون عکس دارم خواهر ...
خیلی خوش گذشت بابت شب هم مرسی .... بوس


دیدم هیچکدوم نمی یاین آخه.
عجیب چیه خواهر. دیر اومدی دیگه حس عکاسیم رفت. ههههههههه
قربونت کاری نکردیم خوشی ادامه دار بود. بووووووووووووس
مامان آویسا
4 اردیبهشت 92 18:03
ان شالله همیشه به شادی و مهمونی خوشی


ممنون عزیزم. بووووووووووووس
یاسی خاله هیلدا
4 اردیبهشت 92 23:39
نرگس جون عزیزم ممنون از محبتت کاری نکردیم
به ما هم در کنار شما و نی نی گووولووووها خیلی خوش گذشت و کلی خندیدیم و غیبت کردیم خیلی خووووش گذشت
عشق منو بازم یه عالمه ببوووووسین


قربونت برم عزیزم. اختیار دارین کلی زحمت کشیدین .به من که خیلی خیلی خوش گذشت. غیبت کی کرد؟؟؟؟؟؟ من که نبودم. ههههههههههههههههه
چشم ما هم شما رو بوووووووووووووووووس بارون می کنیم. یه عالمه بووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان ترنم کوچولو
7 اردیبهشت 92 9:20
همیشه به شادی


بوووووووووس
نسیم-مامان آرتین
7 اردیبهشت 92 10:33
وای خوش به حالتون چه روز خوبی داشتن آخه از خنده های بچه ها معلومه چقدر بهتون خوش گذشته


ممنون نسیم جون. جاتون خیلی خالی بود. بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
7 اردیبهشت 92 15:07
الهی من به فدای همتون که انقده اون روز خانم بودید و ما مامانا رو اذیت نکردید و گذاشتید بهمون خوش بگذره


عکس اولی که معرکه است کوچولوهای خواب آلود ژولی پولی در عین حال خوشمزه و گوگولی


ساینا جونم فدای اون تیپت بشم منننننننننننن.یعنی خودم تنهاااااااااااا.کاش میذاشتی منم کنارت وایسم یه ذره خوش تیپ بشم.


بیچاره خاله یاسی اتاق نبود که کلاس مهد خصوصی بود


وای خداییش خیلی خوب بود .


خواهر خب همه الان میرن حساب میکنن متوجه میشن چند سالته اونوقت میگی ما رفتیم به همه سنتو گفتیم






بله دیگه نی نی های خوب خوب شدن. دیگه اذیت نمی کنن که.


آره ها نمی دونم چرا اینقده اونروز خابالو بودن. مخصوصا ساینا که صورتش پف کرده بود.


ای خاله این حرفها چیه تو خوش تیپی به خاله الهه رفتم دیگه. مگه نمی دونی؟؟؟؟؟؟؟


بنده خدا یاسی جونم. خواهر داشتن اینش خوبه دیگه. ما که نداریم. حیف شد.(گریه)


خیلی عالی بود.


چه کنیم خواهر همه باید بفهمن مادر بزرگ نی نی وبلاگ کیه دیگه.ههههههههههههههههههههههه


بووووووووووووووووووووووووووووس













شبنم
7 اردیبهشت 92 17:45
خصوصی لطفا.
منا مامان الینا
8 اردیبهشت 92 1:13
سلام نرگس جون
انشالا که همیشه به شادی و توی جمع دوستان بهتون خوش بگذره
ما که از شما دوریم و سعادت نداریم روی ماهتون را ببینیم

ببوسشون این خوشکل خانوما رو


سلام عزیزدلم.
ممنون گلم. انشاله کنار شما. قربونت برم شما لطف داری منا جونم.
چشم شما هم روی ماه خوشگل خانومو ببوس. بوووووووووووووووووووووووس
مامان آرشیدا کوچولو
8 اردیبهشت 92 1:23
عزیز خبری بده ، اسی بده وقتی عکس های به این خوشملی میگذاری خب ووواو عاشق این قرارهای مادر و کودکانه تونم ها البته فکر کنم به مامان ها بیشتر خوش بگذره تا نی نی ها ها غیبت هم کردید یعنی نرگس و الهه هم دیگه رو ببینند و ساکت بشینند فرشته ناز خوشمل ام رو ببوس


ای خواهر شما هم که قرار مدار دارین که. چشمممممممممم به روی چشمام. نمی دونی زهره جون خیلی خوب بود آخه تا حالا همسران هم بودن نمی شد راحت بود که.
دقیقا به ما بیشتر خوش گذشت.
نه بابا ما و غیبت. یعنی من و الهه اصلااااااااااااااااا غیبت بلد نیستیم ها.
شما هم روی ماه آرشیدا جونو ببوس. بوووووووووووووووووووووووووس
مادر شوهر
8 اردیبهشت 92 16:19
ها کجا رفته بودید ؟ اصلا چرا رفته بودید ؟ چرا به من نگفته بودید چرا هی پشت سر من حرف میزدید ؟ ها مهمون دعوت میکنی و به من نمی گید



ها رفته بودیم خونه دوستامون غیبت پارتی. می گفتیم که نمی زاشتین بریم. آخه جز حرف مادرشوهر حرف دیگه ای شیرین نبود. هههههههههههههههههههههههههههه. بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مادر آیاتای
10 اردیبهشت 92 0:56
ای جانم خوش بحالتون. چقدر دوست دارم ازین کارا..
اومدم ببینمتون و بگم ما هم رمز دار شدیم به لطف دوستان.
مرسی از نگاهتون. انشاله شما رو هم ببینیم. ای بابا امان از این دوستان. می بوسمتون

ناهید مامان فاطمه گلی ومحمد رضا
10 اردیبهشت 92 15:50
سلااام
بارک الله به بچه های خوب چقدر دوست داشتنین ماشالله
همشونو می بوسم مخصوصآعزیز خاله ساینا جووووووووونی رو

سلااااااام ناهید جونم. میسی مهربونم. ما هم می بوسیمتون.
فرزانه
14 اردیبهشت 92 21:51
نرگس جونم همیشه به مهمونی و دور هم جمع شدن خوب خوش میگذرونیدااااااااااا
این روزا من فرصت نمیکنم بیام درست حسابی پیشتون
منم ساینامیخوامممممممممممممممممممممممممممم
دوستون دارم خواهری میبوسمتون


جات خالی فرزانه جون. سرت شلوغه دیگه خواهر.
میسییییییییی. ساینا هم خاله فرزانه می خواد.
یه عالمه بووووووووووووووووس
یاسمن مامان رادین
19 اردیبهشت 92 15:30
الهی قربوون اوون قیافه نازت بشم که اینقدر نازی


خدانکنه یاسمن جون. ممنون عزیزم. بووووووووووووووس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد