22 ماهه شدی
669 روزگیت مبارک عزیزم
تو این مدت خیلی بزرگ شدی خیلی فهمیده . همه حرفامون رو می فهمی. بله و نه هدفمند می گی.
جمله می سازی دو یا سه کلمه ای. مثلا می گی بالشِ بابا، بغل مامان، خاله مینا..... فدا.... می یاد،
تا تا عباسی خدا نندازی می گم کیو نندازه می گی ساینا می گم اگه خواست بندازه کجا بندازه؟ می گی بغل می گم بغل کی؟ می گی مامان
شیطوبلایی ، طلایی بابا، کی بود؟ ، در بسته، فشا نده (فشار)، نی نی خوابید
صدای تی وی رو که کم می کنم می گی زیاد
دست می زنن می گی تشیق و تو هم دست می زنی
گفتم، گفتی ، گفت رو می گی البته نه پشت هم
هر چیزی که نباشه می گی نیست ... پیشی برد
هر کاری رو که نتونی انجام بدی می گی نمیشه
وقتایی که می ریم تو بالکن گاهی می ری یه گوشه و شروع می کنی با خودت حرف زدن و تقریبا بیشتر کلماتی رو که بلدی می گی البته با یکسری کلمات نامفهوم.
امشب گفتی موبایل کجاس؟ یعنی قیافه من و بابا رو باید می دیدی.
پلوپز. پیتزا، فلفل، چش(چشم)، بنزی(بنزین)، نفس، نازی، قیچی، قاشت ( قاشق)، کوچه، پاکینگ، خمیر، کیمینی ( کِرِم)، دُختِ(دختر)، تخم مرغ و مرغ مرغ
بیشتر کلمات رو درست درست می گی جز چند تا. خیلی قشنگ و واضح حرف می زنی.
خیلی به من وابسته شدی. یعنی هر چی بگم کمه. فکر می کردم بزرگتر بشی وابستگیت کمتر می شه. این روزها همه اش بهم می چسبی. مرتب می گی مامان بغل روزی صد بار می گی مامان
ماشین شده قلمرو شما تا می ریم توش و راه می افتیم می گی تَلوت و اونقدر تکرار می کنی که ما از رو می ریم و آهنگ تولد می ذاریم. تازگی ها هم که یاد گرفتی مرتب می گی بدی یعنی آهنگ بعدی رو بزار این خوب نیست. تا رسیدن به پارک هم هر چند دقیقه یکبار یادآوری می کنی پاک (پارک)
روزها تو خونه راه می ری چشمت به هر چی می افته می گی بابا خییده(خریده) یا خاله مینا خییده یا عمو خییده منم که هیچی نمی خرم کلا.
تا می گم یه چیزی رو نداریم می گی بخر یا بابا بخره
پشت تلفن می گی سلام ...خوبی؟.... دوستِتِ .....بیا ......خونه.... خداپسی
خدانکنه چیزی رو پیدا نکنی می یای می گی مامان..... گم........ پیدا
می گم غذا بخور بزرگ بشی می گی قوی
تازگی ها کتاب (کبات)رو از دستم می گیری و خودت می خونی بعدشم می گی تمو شد دوبایی
به بابا می گی آوا یعنی آواز بخون. به من می گی آهنگ یعنی آهنگ بذار
تا ماشین می ایسته می گی بِییم (بریم)
روزها یه عالمه کتاب می خونیم البته خودت انتخاب می کنی که بیشتر وقتا می می نی انتخاب می شه. یه مدتی می خواستم هر کتابی رو دو بار بیشتر نخونم که نشد الان یه کتاب رو تا شب شاید 15 بار بخونیم. رضایتم نمی دی من از حفظ بخونم شما گوش بدی باید حتما بشیم و با هم ورق بزنیم و بخونیم. یه چیز جالب اینه که شعرهای می می نی رو با من می خونی البته کلماتی رو که بلدی جای خالی میکنم بعد شما خودت کلمه رو می گی.
خیلی کم حرف گوش می دی یعنی اصلا گوش نمی دی مگر با داد و فریاد. البته به خاطر سنته ولی مادر بعضی چیزها خطرناکه (خطری)
عاشق مسواک زدنی البته برای من و بابایی
عاشق عمو پورنگی خیلی زیاد. تازگی ها هم که بهش تلفن می زنیم. شعرهاش رو خیلی دوست داری.
تلفن گه زنگ می زنه می گی زنگ زنگ
این روزها یکی در میون عسلی و خِسی رو می بریم دَدری. البته اگه به شما باشه می گی با هم ببریمشون. ولی خوب ما نوبتیش کردیم.
تا می گم می خواهیم بریم بیرون به لباس اصلا کاری نداری می ری جا کفشی رو باز می کنی و دمپایی هاتو (دمپا) رو پات می کنی و دم در منتظر می ایستی و اگه زیادی معطل بشی با همون دمپایی های خاکی راه می افتی تو خونه.
زیاد که بوست می کنم می گی بوس اصلا نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
تا در واحدهای دیگه بسته می شه می گی تسید می گم کی؟ می گی ساینا می گم ساینا که نمی ترسه یه غرش می کنی یعنی من ترسوندمش
وقتی نمی خوای غذاتو بخوری می ریزی رو زمین و می گی پیشی یعنی پیشی بیاد بخوره
دست هر کی نون ببینی همه اش می گی نون نون نون
این روزها آشپزی می کنی با من عاشق اینی که نمکین بریزی تو غذا. ظرفا رو می شوری و می گی شسته
با هم می رقصیم گاهی هم می چرخیم یه عالمه که خیلی دوست داری.
یه بازی از خاله مینا یاد گرفتیم قلک بازی که با کاغذ پول درست می کنیم و می ریزیم تو قلک البته شما می گی پول یعنی پول واقعی بده و قُقَک (قلک)
به کلید و قفل (قُف) خیلی علاقه پیدا کردی.
عاشق تماشای عکسی البته بیشتر آلبوم رو دوست داری. عَس(عکس)
صبح که از خواب بلند می شی می گی سلام ... صبحانا
خیلی دلبر شدی خیلی زیاد. حرف زدن و حرکاتت کاملا ما رو متعجب می کنه. می گی این خونمون رو بیشتر دوست داری.
چند روز پیش رادین رو که دیدی یه عالمه برای هم ذوق کردین انگاری که دلتنگ شده باشین خیلی بامزه بود. بعدشم تو پارک دست همدیگرو گرقته بودین. مخصوصا شما همه اش می خواستی دست رادین رو بگیری.
و اینکه این روزها خیلی کار دارم مادر خیلی زیاد. و ببخش اگه گاهی خیلی خسته ام و حوصله بازی ندارم و گاهی هم دعوامون می شه مخصوصا وقت خوابیدن ظهر که من از پا در اومدم و شما نمی خوابی.
دلبند قشنگم می خوام بدونی تنها آرزوم اینه که تو خوب زندگی کنی، من و پدرت از تو هیچ انتظاری نداریم جز اینکه شاد باشی و شاد زندگی کنی.