ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

آوای خدا

پانصد و هفتاد و شش روزگیت مبارک

1392/3/29 14:14
نویسنده : سمیرا
462 بازدید
اشتراک گذاری

ساینا و خرداد

اول این عکس جنجالی پسر عمو و دختر عمو رو بزارم که یادم رفته بود.

و اینهم اون روزیکه دوستای وبلاگیمون اومدن خونمون. ساینا رو گذاشته بودم تو تخت تا اتاقش رو بهم نریزه.

اینجا داری می گی الو. یعنی اون تلفنه؟؟؟

خوب چیکار کنم؟ این پروانه ها رو بگیرم بهتره

کمی هم جلوس کنیم روی صندلی (هنوز به پروانه ها فکر می کنه عشقم)

خسته شدم چرا دوستام نمی یان. کمی لالا کنم

آخ جون اولین دوستم درسا خانوم خوشگل

و دومین دوستم روشا جون دوست داشتنی

و سومین دوستم هیلدا خوشگل خوش تیپ

و اینجا همه با هم مشغول بازیییییییی

و در ادامه همان روز نی نی ها رو خواب کردیم و رفتیم رستوران

و روشا جونم در خواب ناز

دست عمو مهدی مهربون درد نکنه. خیلی باعث زحمت شدیم.

خیلی خوش گذشت و خیلی جای خوبی بود.

عشقم آماده شده بره پایش رشد

ساینا و قوقولی دوست داشتنیش

و اینهم آرتا عشق عمه که چقدر زود 8 ماهه شد.

شیرین کاریهای جدید ساینا. مدل راه رفتنت رو ببین

وای من عاشق این عکستم

به دنبال مورچه ها

یه اتفاق جالب اینه که تو این ماه وقتی خوابت می اومد می گفتی تاپ و بعدشم قوقولی

یعنی منو سوار تاپ کن و قوقولی رو بده که معنیش برای من یعنی می خوای بخوابی

این عروسک رو موقعی که 9 ماهه بودی به انتخاب خودت خریدیم.

و اینهم اسباب بازی های جدیدت که عاشق اون قفل و کلیدی

و اون یکی هم یکجور برج هوشه چوبیه منتها کمی پیچیده تر.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

یاسی خاله هیلدا
29 خرداد 92 20:41
ای جووووووووووونم ساینا
نرگس جون دخمل شمام که از دست رفت اینا از کجا یاد گرفتن اینجوری بوس کنن ؟؟؟
ایول به مامان نرگس و مامان الهه که اکتیو شدن عکسای خودشونو میذارنو منو کلی سورپرایز میکنن
نرگس جون حال میکنی از بیکاری اولین نفر تو وبتون نظر میذارم
کلی دوووووووووووووست داشتم عکسای ساینا تو حیاطو مخصوصا اونی که خودتونم دوست داشتین خیلی نمکی بود
نرگس جون فکر کنم مشکل از قالب وبمون بود بیا ببین سمیه ه ترکونده کلی پست گذاشته
یه عالمه عشقمو ببوس


قربونت برم . این حرفا چیه خب بچه نداری دیگه. منم ساینا رو حامله بودم 24 ساعتع تو نت بودم.
بله دیگه خاله جون از دست رفتن از الان. خدا به دادمون برسه. هههههه
چه کنیم دیگه. دیدم آخه همه عکسا مون شده ساینا بدون مامان و بابا یا فقط با بابا. نمی شه که. بهم برخورد.
درست شد از قالبتون بود. ولی با اکسپلورر باز می شدها. بعدا امتحان کردم.
به به سمیه جونم کلی فعال شده. آفربن.
یه عالمه دوستتون دارم ها. زیااااااااااااااد.
mamane hilda
30 خرداد 92 2:54
akhe man chi begam aziiizam kheili nazi aroosale yani asheghe halate labat ruye ttabet shodam ha ,,,va pirhane goldaret mano kosht .dooset daram yek alame


مرسی مهربونم. ما هم شما رو خیلیییییییییییی دوست داریم. بوووووووووووووووووووس
الناز مامان بنیا
31 خرداد 92 21:00
قربون 576 روزگیت انجلینای من


قربونت برم خاله مهربونم.
مامان آویسا
1 تیر 92 12:08
وووووووووووووووووووووووووووووووووي اينكارا چيه خواهر بوس و اينا اي واي من
ووي كه تو چقده نازي خانوم با اون موهاي نازترت
اخه چرا عشق منو منتظر مي زارن دوستاش
عزيز خرابكاري بكن تا دوستات برسن
اخ كه تيپات منو كشته
كي بشه اويسا هم قشنگ قشنگ راه بره تا بشه لباس بلند بپوشه الان كه فقط جلوي حركتاشو مي گيره


چیکار کنه دیگه خاله بالای 18 ساله.
مرسی خاله ای. خراکاری کرد برای همینم گذاشته بودم تو تختش.
به زودیا زیاد عجله نکن. روی ماهشو ببوس.
نسیم-مامان آرتین
1 تیر 92 13:30
ای جونم خوش لباس،خنده رو


مرسی خاله جووووووووووووون.
سارا (مامان درسا)
1 تیر 92 15:30
قربون تو با این قیافت خاله جونم
چه عکس جالبی از درسایی داشتی
اونی که خونتون بودیم داره میاد سمتت
خیلی باحال بود
ببوس این پرنسس نازمو


قربون خاله مهربونم.
بله دیگه شکار لحظه ها بود.
چشم. شما هم روی ماه خوشگلمو ببوس.
مامان سارا
1 تیر 92 16:48
ای جانم 576 روزگیتم مبارک عشق من


ممنون خاله جووووونم.
یاسمن مامان رادین
2 تیر 92 9:28
ای جووونم .عاشق اون عکستم که تو تاپ با قوقولی خوابیدی

کلا که خیلی دوستت دارم عزیزم.


قربون خاله مهربون. ما هم دوستتون داریم زیاااااااااااد. بوووووووووووووووووووووس فراووووووووووووون
مامان سارا
2 تیر 92 16:10
بر مهدی و آن هاله نورش صلوات/
بر خال لب و جام ظهورش صلوات/
بی پرده همه انس و ملک می گویند/
بر سال و مه و وقت ظهورش صلوات/
ولادت حضرت صاحب الزمان(عج)بر شما و خانواده محترمتان مبارک


ممنون عید شما هم مبارک.
مامان الینا
4 تیر 92 23:56



بووووووووووووس
یاسی خاله هیلدا
5 تیر 92 11:28
نرگس جون خصوصی


ممنون عزیزم. واقعا به فکرم نرسیده بود. می بوسمتون
مامان سارا
6 تیر 92 1:29
سلام دوست عزیزم
النا تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده ممنون میشم اگه امکانش بود بهش رای بدید،کد 138 به شماره 20008080200 پیامک کنید.متشکرم
(elenanaz.niniweblog.com)


سلام چشمممممممم. بووووووووووس
مامان سارا
6 تیر 92 1:29
مرسی عزیزم بابت رای


خواهش گلم.
الناز مامان بنیا
6 تیر 92 17:47
کجایی خاله نرگس


اومدیییییییییییم.
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمد رضا
7 تیر 92 8:27
سلام نرگس جون
واااااااااااااااااااای نگاه کن تورو خدا
اخیییییییییی عزیزم مامانی تو تختت زندانیت کرده چیکار باید کرد وای از دست شیطنت هاتون از بس مهارت دارید تو ریخت وپاش
ای عزیز خاله فدات بشم حیف که نیستم وگرنه درسته قورتت می دادم اخه این اداهات منو دیونه کرده چه خوب که حضوری دوستای نی نی وبلاگو می بینید ما که از همه دوریم می بوسمتن
نرگس جون یه کم چشماتو بذار رو هم از طرف من یه گاز از لپای ساینا جونم بگیر دردش نکنه هااااااااااااا



سلام ناهید جونم. آره می دونی که در ثانیه ای اتاق رو بهم می ریزن. ممنون خاله جون شما لطف داری به ساینا. چشممممممممممم. بوووووووووووس
♥متین من♥
9 تیر 92 2:20
سلام دوست خوبم یک لحظه میای وب پسر من عکسشو ببینی واگه دوس داشتی بهش رای بدی ممنون میشم
کد 174 پیامک کنید به شماره 20008080200(دوهزار هشتاد هشتاد دویست)
یه دنیا ممنونم


سلام عزیزم. چششمممممممم. حتما.
مادر آیاتای
9 تیر 92 14:17
آخی اون عکسش که دنبال مورچه س خیلی دوست داشتنیه. چقدر خوب میشه وقتی میخوای بری رستوران بچه بخوابه. معمولا اینجوری نمیشه و والدین نمیدونن غذا رو توی دهنش میزارن آیا یا توی دماغشون.. اما میدونم که از دماغ در میاد... اسباب بازیهای جدیدم مبارک.


ممنون خاله جون. بله اینهم از عجایب بود که هر دو خوابیدن. بوووووووووووووووس
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
13 تیر 92 23:42
خدا ببین این دو تا نی نی خوشمل چه جوری دارن همو میبوسنخیلی بامزه است.
پشت صحنه مهمونی خیلی جالب بود.همه مون بساطی داریم با این وروجکا قبل از اومدن مهمون
وای واقعا خیلی باعث زحمت شدید نیست رو کول من و مهدی بودید
اون شب واقعا ما این همه خوشبختی محال بود.خداییش خیلی به موقع خوابیدن.
ای جان آقا آرتا ماشالا بزرگ شده.خدا حفظش کنه.
قبونتتتتتتتتتتتتتتتتتت با اون مورچه دنبال کردنت.
اسباب بازی های نو مبارک خاله جون.


بله دیگه، از الان ما یادشون می دیم. ههههههههههه
آخه دیگه اونروز داشت اتاقشو با خاک یکسان می کرد می دونی که.
وای نگو ترو خدا گفتم حالا آقا مهدی می گه خودشونو مهمون کردن. حالا ما هم به موقع جریمه می شیم. هههههه
واقعا. اولین باری بود که رستوران می رفتیم ساینا خواب بود.
یه عالمه بووووووووووووس فراووووووووون برای خاله الهه و روشای نازم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد