پانصد و هفتاد و شش روزگیت مبارک
ساینا و خرداد
اول این عکس جنجالی پسر عمو و دختر عمو رو بزارم که یادم رفته بود.
و اینهم اون روزیکه دوستای وبلاگیمون اومدن خونمون. ساینا رو گذاشته بودم تو تخت تا اتاقش رو بهم نریزه.
اینجا داری می گی الو. یعنی اون تلفنه؟؟؟
خوب چیکار کنم؟ این پروانه ها رو بگیرم بهتره
کمی هم جلوس کنیم روی صندلی (هنوز به پروانه ها فکر می کنه عشقم)
خسته شدم چرا دوستام نمی یان. کمی لالا کنم
آخ جون اولین دوستم درسا خانوم خوشگل
و دومین دوستم روشا جون دوست داشتنی
و سومین دوستم هیلدا خوشگل خوش تیپ
و اینجا همه با هم مشغول بازیییییییی
و در ادامه همان روز نی نی ها رو خواب کردیم و رفتیم رستوران
و روشا جونم در خواب ناز
دست عمو مهدی مهربون درد نکنه. خیلی باعث زحمت شدیم.
خیلی خوش گذشت و خیلی جای خوبی بود.
عشقم آماده شده بره پایش رشد
ساینا و قوقولی دوست داشتنیش
و اینهم آرتا عشق عمه که چقدر زود 8 ماهه شد.
شیرین کاریهای جدید ساینا. مدل راه رفتنت رو ببین
وای من عاشق این عکستم
به دنبال مورچه ها
یه اتفاق جالب اینه که تو این ماه وقتی خوابت می اومد می گفتی تاپ و بعدشم قوقولی
یعنی منو سوار تاپ کن و قوقولی رو بده که معنیش برای من یعنی می خوای بخوابی
این عروسک رو موقعی که 9 ماهه بودی به انتخاب خودت خریدیم.
و اینهم اسباب بازی های جدیدت که عاشق اون قفل و کلیدی
و اون یکی هم یکجور برج هوشه چوبیه منتها کمی پیچیده تر.