ساینا گلیساینا گلی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

آوای خدا

zoo party

  این ریسه رو خیلی دوست دارم چون با هم درست کردیم.   اینجا رادین داره می رقصه اینهم کیک خیلی خوشگلمون ایده اش رو خاله مینا داد و خمیرش رو درستید شیر و تمساح و درخت و فیل رو من درستیدم ستاره ها و عدد 2 و گوره خر رو بابا درستید   و چقدر شماها با این فشفشه ها شاد شدید. این ستاره که تو دستته تا آخر شب میل نمودی. نوش جان اینهم تاجت که رسما یادم رفته بود.    انشاله همیشه تو زندگیت احساس خوشبختی داشته باشی. هیچی از این مهم تر نیست. ...
2 آذر 1392

آرام جانم

حس و حال عجیب این روزهای من یادآوری هر روزه سال 90 مو به مو، جزء به جزء و تو که حالا شدی هم صحبت کوچولوی من. نمی تونم بگم انگار همین دیروز بود. خوب که بهش فکر می کنم و همه خاطراتم رو عمیق مرور می کنم می بینم نه خیلی هم زود نگذشت. تو یه نوزاد کوچولو بودی خیلی کوچولو و حالا یه خانم شدی. خیلی خانم. فهمیده، مودب و ...و من به تو می بالم و به خودم برای داشتن همچین دختری. با تو همه چیز خوبه خیلی خوب. عاشقتم و با لحظه لحظه بزرگ شدنت بیشتر و بیشتر می شه. ممنون که اومدی و ممنون که این حس قشنگ رو به من دادی.   13 ماهگی 14 15    17    18 19 20 21  22 23 ...
1 آذر 1392

دو سالگیت مبارک عشقمون

خدایا شکرت. شکرت به خاطر همه چیز و اول همه سلامتی هر سه مون که از همه چیز تو این دنیا مهم تره. شیرین ترین خاطره 1 تا 2 سالگیت واقعا روزی بود که راه افتادی و با اون قدمهای کوچولوت چقدر ما رو شاد کردی. و تلخ ترینش عفونتت بود که به خاطرش تو این یکسال مردم و زنده شدم و هر بار هر چی می شد فکر می کردم دوباره برگشته. بهر حال یکسال با تمام تلخ و شیرینش گذشت با همه خوب و بدش. و قشنگترین لحظه هاش لحظه هایی بود که نفسهای گرمت صورتم رو چنان نوازش می کرد که گویی در بهشتم. سعی کردم برات مادر خوبی باشم. همیشه و می دونم خیلی وقتا نبودم. خوشحالم که باور دارم کامل نیستم و دلم می خواد هر چه بیشتر یاد بگیرم تا بهتر و بهتر باشم برای تو. می خوام بدونی ت...
1 آذر 1392

آمادگی در یادگیری توالت رفتن 1

تنوع زیادی در سن آموختن استفاده از توالت وجود دارد. آموختن زودهنگام نشانه ای از هوش کودک یا کاردانی و شایستگی والدین نیست. عزت نفس کودکتان را بوسیله کارهای ساده ای که خودش می تواند انجام دهد بالا ببرید، مثل مسواک زدن، جارو کردن، ... او را تشویق کیند ولی از او انتقاد نکنید. کودک را به مدت 3 تا 5 دقیقه در حالی که با او صحبت می کنید یا کتاب می خوانید روی صندلی کوچکی آرام بنشانید. آموزش توالت را در مدتی که کودک بسیار سرکش و ناآرام است انجام ندهید. این دوره ها گذار است. یک لگن به صورت یک صندلی کوچک برایش تهیه کنید طوریکه پاهایش به زمین برسد. برای چند روز با لباس و سپس بدون لباس روی لگن بنشانید. اگر صندلی را در توالت یا حمام ...
13 آبان 1392

700روزگی نفسمممممممممممم

سلام نفسممممممممممممممم تو این یکماه به لحاظ حرف زدن خیلی پیشرفت داشتی. کاملا جمله می سازی و بیشترش مفهومه . خوبیش اینه که فقط من یا پدر متوجه نمی شیم بلکه همه می فهمن تو چی می گی. علاقه و دوست داشتنت رو به وضوح نشون می دی. کاملا هدفدار هر کسی رو که دوست داری می بوسی. تمامی جمله ها رو اگه کسی بگه یا توی تی وی بشنوی تکرار می کنی. مثلا همین دیروز تو بالکن بودی که یه آقایی گفت علی بیا تو هم بلند گفتی علی بیا. طوریکه گفتم الان علی می یاد خونمون. به طرز عجیبی تی وی می بینی و منم خیلی کار دارم فعلا چیزی نمی گم. ولی موقتیه چون وقت بازی نیست تو هم رو می یاری به تی وی. امسال هم یه روز کودک خوب داشتیم به همراه پدر و البته مادربزرگ ها که ک...
29 مهر 1392

22 ماهه شدی

669 روزگیت مبارک عزیزم تو این مدت خیلی بزرگ شدی خیلی فهمیده . همه حرفامون رو می فهمی. بله و نه هدفمند می گی. جمله می سازی دو یا سه کلمه ای. مثلا می گی بالشِ بابا ، بغل مامان ، خاله مینا..... فدا.... می یاد ، تا تا عباسی خدا نندازی می گم کیو نندازه می گی ساینا می گم اگه خواست بندازه کجا بندازه؟ می گی بغل می گم بغل کی؟ می گی مامان شیطوبلایی ، طلایی بابا، کی بود؟ ، در بسته، فشا نده (فشار)، نی نی خوابید صدای تی وی رو که کم می کنم می گی زیاد دست می زنن می گی تشیق و تو هم دست می زنی گفتم، گفتی ، گفت رو می گی البته نه پشت هم هر چیزی که نباشه می گی نیست ... پیشی برد هر کاری رو که نتونی انجام بدی می گی نمیشه ...
29 شهريور 1392

روایت تصویری نیمه اول شهریور

 دخترم، عشقم، نفسم، تمام زندگی من روزت مبارک  31 مرداد پارک بادی بوستان کمی قبل از اومدن خاله سارا دوباره دستت کشیده شد. دفعه قبلی یکی دو ماه پیش بود. گریه و غر زدن و همه اش می گفتی دست درد . فکر کردم مثل اون دفعه زود خوب بشی اما اینطور نشد. حتی کتاب رو هم گرفته بودی روی دستت. درسا شوماخر عشقم عاشق ماشین و فرمونه. اینجا هم پرنسس هیلدا اومدن با اون کلاه خوشگلش که خیلی هم بهش می یاد. تو همه عکسا معلومه اخم کردی چون دستت خیلی درد می کرد. ماجرا این شد که شب رفتیم بیمارستان فاطمه زهرا تو یوسف آباد که گفتن ما اینجا کاری نمی کنیم یا ببرین شفا یا اختر که خلاصه با اونهمه ترافیک شما رو بردیم بیمارس...
16 شهريور 1392

600 روزگیت مبارک پرنسسم

نفسمممممممممممم، عشقممممممممممم، همه وجودمممممممممم واژه ای برای توصیف احساسم نسبت به تو نیست. فقط می تونم بگم 600 روزگیت مبارک. در 6000 روزگی 16 ساله هستی. یعنی اون موقع ...........؟ مامان و بابا عاشقانه دوستت دارن تا ابد تا همیشه  22تیر 92 19:44 ...
25 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای خدا می باشد